هديه اي از دلدار
نوشته شده توسط : مهدی

نيم قرن زندگيش را

دلواپسي بودن ونبودنش را

 طغيان و مستيش را

 درتعليقي عاشقانه

خيام نامي معني كرد

پيغام را پيچيده در هديه اي زيبا

دلدار برايش آورد

هديه اي پرمعني

در گذرگاه تنگ از خواستن و نتوانستن

مضطرب از تكفيرها و تقبيح ها

زخمي از سيم خاردارهاي سنت ها وعصبيت ها

با كوله باري  از رندي و دلدادگي

چهره در نقاب آفتاب كشيده

انباني به دستش داد

كه اگر خودش را در آن ميگذاشت

فقط كفش هاي پاشنه بلندش بيرون ميماند

جغدي را ديد

كه سرك ميكشيد و ور ميزد

بي وقفه دور مي شد

نگران از هجوم باز ها...

اما....

اسارتي اين چنين...؟!؟

عاشق ترين معشوق را نسزد...!

شتابان هديه به دست رفت و

اما شرمنده ...

 به بي عرضگي خود خنديد





:: بازدید از این مطلب : 567
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 12 فروردين 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: